انجمن نقد ادبی ایراندو فصلنامه روایت شناسی2588-64951120170823Structural elements and criteria for the recognition of unreliable narrator in the narrativeعناصر ساختاری و معیارهای بازشناسی بیاعتباری راوی در روایتگری17314747155FAسیدعلی قاسم زادهعضو هیأت ععلمی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)فضل الله خدادادیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)Journal Article20170128راوی بهعنوان «عامل میانجی» در انتقال روایت (داستان) به شنونده یا مخاطب (روایتشنو) مهمترین عنصر و عامل در باورپذیری و حقیقتنمایی داستان است. در روایتهای شفاهی معمولاً راوی درپی تأییدی از جانب شنونده است تا به او اختیار دهد که کنش کلامی خود (داستان) را ادامه دهد. بدین ترتیب، در داستانها و قصههای شفاهی، راوی نقش خبردهنده، هدایتگر و گاه سرگرمکننده را برعهده دارد؛ اما در روایتهای مکتوب چگونه میتوان گفتههای راوی را تأیید کرد؟ چه معیارهایی این امکان را به روایتشنو میدهد تا راوی را معتبر یا نامعتبر بداند؟ جستار حاضر با تمرکز بر دو کانون اصلی روایت (راوی و روایتشنو)، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر رهیافتهای دانش روایتشناسی، به بازشناسی مؤلفههای ساختاری و شناختی راوی نامعتبر و غیرقابل اعتماد در ادبیات داستانی پرداخته است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد فاصلة روایی راوی از روایت در داستان و ناتوانی در ایجاد حقیقتمانندی در خواننده مهمترین عامل معتبر یا نامعتبر بودن راوی است و معیارهای شناخت راوی نامعتبر یا غیرقابل اعتماد در داستانها از طریق «تناقض موجود در گفتار و رفتار راوی»، «کماطلاعی»، «تناقض در گفتار راوی»، «تناقض میان داستان و گفتمان» و «آشفتگی و بیمارگونگی راوی» و «منفعتطلبی و مصادره به مطلوب راوی» میسر است.https://www.narratologyjournal.ir/article_47155_e581057bb7d77a18badab122e3e293a1.pdfانجمن نقد ادبی ایراندو فصلنامه روایت شناسی2588-64951120170823EthicalMetanarratives and the Iranian Folktalesفراروایتهای اخلاقی و داستانهای عامیانة ایرانی12410547157FAمریم شریف نسبپژوهشگاه علوم انانی و مطالعات فرهنگیJournal Article20170129داستانهای عامیانه عموماً دارای ساختاری کلاسیک، محتوایی پیشبینیپذیر و پایانی بستهاند. بهلحاظ محتوا نیز، اغلب تابع کلانروایتهای اجتماعی و اخلاقیاند که مبتنی بر آن، بدکاران کیفر میبینند و نیکوکاران پاداش میگیرند؛ باوجود این، استثناهایی نیز وجود دارد. در این نوشتار نشان داده میشود که در بسیاری از داستانهای عامیانه، فراروایتهای اخلاقی شکسته میشوند؛ چنانکه شخصیت داستان با ارتکاب کنشی غیراخلاقی، فرجامی نیک مییابد و سعادتمند میشود. در این داستانها، پیامد کنشِ ناپسند مجازات نیست و کنشگر نیز از راه ناصواب و بیهیچ رنجی به ثروت میرسد، سعادتمند میشود و مقام و منزلت مییابد. طرفه آن است که این داستانها نهتنها در طول زمان ازمیان نرفتهاند؛ بلکه سینهبهسینه نقل شده و بهواسطة راویان معتبر (پدربزرگها و مادربزرگها) مشروعیت یافتهاند. هدف مستقیم این داستانها سرگرمی است، نه تعلیم؛ اما به قول لیوتار، بهسبب «تکرار در طول زمان» و بهواسطة «اعتبار راوی»، گویی از حوزة اخلاق توصیفی بیرون آمده و کمکم به حوزة اخلاق هنجاری (تجویزی) وارد شدهاند. بدین ترتیب، بهنظر میرسد افول فراروایتها که از ویژگیهای ادبیات پستمدرن است، دستکم در حوزة فراروایتهای اخلاقی، در داستانهای عامیانه نیز رخ داده است. در این نوشتار، کوشش میشود ابعاد مختلف این مسئله تبیین شود.https://www.narratologyjournal.ir/article_47157_06f864f4f916ea7b85dd532ccfef79d4.pdfانجمن نقد ادبی ایراندو فصلنامه روایت شناسی2588-64951120170823model of ayyarتحلیل روایی عیاران و ارایه الگوی معنایی آن براساس ابومسلم نامه502747162FAکبری بهمنیاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد دورودJournal Article20170130اتیک یا اخلاق مرامی زمانی است که کنشگر براساس فضایِ ارزشیِ مشخص، اساس حرکت خود را بر رفع نیاز دیگری قرار میدهد و از این طریق، راهی بهسوی «بازتعریف» خود مییابد. گفتهپردازی در گفتمانهای موجود در جامعه و فرهنگ ریشه دارد که بر اثر استفاده در طول زمان، درون یک فرهنگ نهادینه شدهاند. جوانمردان و عیاران گروهی اثرگذار در تاریخ اجتماعی ایران محسوب میشوند. حضور و رواج مرام و منش جوانمردان در بین عامه، در هنر و ادبیات عامیانه که قصه جزئی از آن است، منعکس شده است. پژوهش حاضر براساس رویکرد نشانه- معناشناسی، به بررسی گفتمان عیاران، نظام معنایی برنامهمحور و مجابسازی در<strong><em>ابومسلمنامه</em></strong> پرداخته و بر این فرضیه استوار است که کنشگر عیار با نظام ارزشی و آیینی خود، از سایر عاملهای کلامی متمایز میشود. عیار با قرار گرفتن در منطق و محاسبات نظام برنامهمحور، کنش اصلی را به نفع دیگری بهانجام میرساند. دروغ و مجابسازی با ارزشگذاریهای متفاوت، ابزارهای کاربردی و استراتژیهای وی محسوب میشوند؛ بنابراین، جدایی بین نظام مجابسازی و برنامهمحور ایجاد نمیشود. از سویی، کنش عیار امری مرامی و ارادی است. بررسی وضعیتهای عاطفی و فضاهای ارزشی که «خواستن» عیار را شکل میدهند، بخش دیگری از پژوهش است.https://www.narratologyjournal.ir/article_47162_47e8daf21728fe655ae0e13482d39b84.pdfانجمن نقد ادبی ایراندو فصلنامه روایت شناسی2588-64951120170823Semiotic Analysis of Spatial Transcendence in “The Grand Lady of Soul” by Goli Taraghi: Phenomenology of Narrativeتحلیل نشانه –معناشناختی استعلای مکان در داستانِ کوتاه بزرگ بانوی روحِ من :خوانش پدیداری روایت1048547163FAرضا رضاییگروه زبان شناسی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی - دانشگاه تربیت مدرس - تهران -ایران0000-0002-7636-6135Journal Article20170212مکانها بهطور مستقیم یا غیرمسقیم در شکلگیری گفتمان و تولید معنا نقش دارند. در بعضی موارد، مکان بهشکل کاملاً فیزیکی و عینی در گفتمانها تجلی مییابد و درموارد دیگر، این کارکرد عینی ضعیف میشود و جای خود رابه کارکرد انتزاعی میدهد. مکانهای انتزاعی ویژگی تخیلی و استعلایی دارند. چگونه گفتمانها میتوانند به محل چالش مکانی و درنتیجه، عبور از وضعیت کنشی به وضعیت استعلایی تبدیل شوند؟ گریز و گسست از فضا و مکان عینی، وجه پدیداری حضور، و دریافت حسی- ادراکی از مکان میتوانند راه را برای استعلای مکانی هموار کنند. مکان دارای کارکردهای مختلف روایی، کنشی، تخیلی، استعاری، استعلایی و... است. هرچه جنبة عینی و فیزیکی مکان تقویت شود، بُعد شناختی آن نیز اوج میگیردو برعکس، هرچه از وجه عینی مکان کاسته و وجه استعاری آن تقویت شود، مکان از مکانبودگی خود فاصله میگیرد و بهسوی فضاشدگی سوق داده میشود. چگونه در داستان «بزرگبانوی روح من»، اثر گلی ترقی، با نفی جنبة کنشی مکان به مکانی آرمانگرا که فرامکان است، دست مییابیم؟ بیشک، هدف اصلی از نگارش این مقاله، ضمن خوانش پدیداری این داستان، پاسخ دادن به این پرسش است که چگونه گفتهپرداز با اتکا به تجربۀ حسی- ادراکی ناشی از همحضوری سوژه و دنیای اطراف راه را برای فضاشدگی باغ میگشاید و آن را تا مکانی استعلایی پیش میبرد و دریافتی تازه از «دیگری» و هستی بهدست میدهد.https://www.narratologyjournal.ir/article_47163_bddb8a568f789a324e0446463eb48d24.pdfانجمن نقد ادبی ایراندو فصلنامه روایت شناسی2588-64951120170823Analyzing narrative time in literary and cinematic discourses
The studied case: The film “the soil” and the fiction “the tale of Baba Sobhan”تحلیل زمان روایی در دو گفتمان ادبی و سینمایی مورد مطالعه: فیلم خاک و داستان اوسنه باباسبحان845147164FAزهرا حیاتیعضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیحسین صافی پیرلوجهعضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیفرنوش میرزاییدانشجوی کارشناسی ارشد
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیJournal Article20170213در این پژوهش، فیلم اقتباسی «خاک» و منبع داستانی آن یعنی<strong><em>اوسنة باباسبحان</em></strong> مطالعه و مقایسه شدهاند تا کارکرد عنصر روایی مشترکِ زمان در دو گفتمان ادبی و سینمایی- که میان آنها رابطة اقتباس برقرار است- تحلیل و تفاوت ابزارها و شگردهای بیانی این دو رسانه بیان شود؛ همچنین، تأثیر ارائة متفاوت زمانبندی در درک مخاطب بررسی شده است. رویکرد این تحقیق، روایتپژوهی با تأکید بر زمان روایی است. در بحث زمانبندی روایت از دیدگاه ژنت، سه ویژگی درنظر گرفته میشود: 1. آرایش رویدادها: ترتیب ذکر وقایع در گفتمان روایی؛ 2. بسامد رویدادها: تناسبی که میان تعداد بازنمودهای یک رویداد در گفتمان روایی و دفعات احتمالی وقوع همان رویداد در جهان داستان وجود دارد؛ 3. دیرش رویدادها: حجمی که هر رویداد در گفتمان روایی به خود اختصاص میدهد. نتایج پژوهش نشان میدهد: 1. در داستان <strong><em>اوسنة باباسبحان</em></strong>، راوی در آرایش رویدادها گاهی به پسنگری روی میآورد؛ اما در فیلم «خاک»، ترتیب رویدادها در جهان داستان رعایت شده و فلشبک در آن دیده نمیشود. 2. در داستان، بسامد رویدادها غالباً از نوع تکبهتک و گاه از نوع کاهنده است (یعنی کمتر از تعداد وقایع در جهان داستان است) و این موضوع بهدلیل حجم کتاب (142 صفحه) طبیعی مینماید و در فیلم نیز به همین گونه است. 3. با توجه به گفتوگوبنیاد بودن داستان و همچنین بهدلیل حجم کتاب، دیرش گفتمان بر رویدادها، کم و ضربآهنگ روایت، تقریباً تُند است و تنظیم ضربآهنگ روایت بهشیوة گزارش و نیز چکیدهگویی است که در فیلم نیز همینطور است و خلاقیتی مبتنی بر نگاه سینمایی کارگردان در آن دیده نمیشود.https://www.narratologyjournal.ir/article_47164_6cb7d61bf0faba54c46286bfc52b7b7d.pdfانجمن نقد ادبی ایراندو فصلنامه روایت شناسی2588-64951120170823A Survey of the Theoretical Frameworks of Discourse Engagement and Disengagementپژوهشی در باب زمینههای نظری انفصال و اتّصال گفتمانی25147166FAمسعود آلگونه جونقانیاستادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهانJournal Article20170218یکی از روشهایی که در دهههای اخیر در روایتشناسی باب شده، متأثر از تحلیل نشانه- معناشناختی گفتمان است که خود از رویکردهای زبانشناسی تعاملی بهشمار میآید. در تحلیل نشانه- معناشناختی گفتمان، نشانههای منفرد اهمیت چندانی ندارند و توجه بیشتر معطوف به نظامی فرایندی است که معنا بهواسطۀ آن و طی جریانی پویا و سیال شکل میگیرد. در همین راستا، یکی از موضوعاتی که در تحلیل چگونگی تحقق گفتمان مطرح میشود، انفصال و اتصال گفتمانی است. با این همه، باوجود دقایقِ نظری دیدگاه اندیشمندانی همچون گرماس، فونتنی و کورتز دیده میشود که کاربست عملی این مبحث در تحلیل متون ادبی فقط به یکدسته تحلیلهای صوری منتهی شده که نهتنها با رسالت نظری بنیانگذاران این دیدگاه در تعارض است؛ بلکه موضوع پویایی معنا را نادیده میگیرد. به همین سبب، پژوهش حاضر درپی آن است که ضمن بازاندیشی در برخی زمینههای نظری انفصال و اتصال گفتمانی، بهمنظور تقویت کارایی این رویکرد به طرح چند موضوع مغفولمانده بپردازد. البته، برخی از این پیشنهادها اساساً تازگی دارد؛ اما بعضی از آنها اگرچه در تأملات نظریهپردازان مذکور بهشکل صریح یا ضمنی یافته میشود، به هر روی، در تحلیل نهایی مغفول مانده است.https://www.narratologyjournal.ir/article_47166_1eb12cb1d60b1e081ab29640bc2e28c1.pdfانجمن نقد ادبی ایراندو فصلنامه روایت شناسی2588-64951120170823Structural examination of the novel “Welcome to Hades” based on the theory of Jaap Lintvelt and Greimasساختار رمان به هادس خوش آمدید براساس نظریۀ ژپ لینت ولت و گرماس14512547167FAملیحه رشیدیگزارشگر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایرانJournal Article20170303از دیرباز، داستان، گستردگی و شکلگیری آن در ادبیات ملل گوناگون جایگاه و اهمیت ویژهای داشته و همواره یکی از دغدغههای محققان ادبی، جمعآوری و طبقهبندی آن براساس معیارهای مختلف ادبی بوده است. این پژوهش به بررسی ساختار رمان <strong><em>به هادس خوش آمدید</em></strong>، نوشتۀ بلقیس سلیمانی، برمبنای نظریۀ روایی و ساختاری ژپ لینت ولت و گرماس پرداخته است. با قرار گرفتن درمقابل یک گفته، متن یا داستان میتوان آن را از زوایای متفاوت همچون خیالپردازیهای ناب، طرح بدیع داستان (پیرنگ)، شخصیتشناسی (الگوی کنشی)، زاویة دید متفاوت و... بررسی کرد و به این نتیجه رسید که نویسنده چگونه برای تولید معنا در داستانش از عناصر ساختاری مذکور سود برده است. در این پژوهش، پس از تعریف چهار عنصر ساختاری روایت و نشانه- معناشناسی، به تحلیل این عناصر در ساختار داستان پرداخته و جایگاه آنها در رمان نامبرده با شاهدمثال بررسی شده است.https://www.narratologyjournal.ir/article_47167_3640fc585ba223504ea76104d8396397.pdf