مسألۀ اصلی پژوهشِ حاضر این است که چگونه دروغ روایی میتواند بستری برای تعلیق کنش، تمهید کنش جدید و تغییر سیر روایی داستان به منظری گفتمانی باشد. دروغ با کارکرد پروتزی و با قابلیت افزایشدهندگی، گسترهبخشی و جانشینی سبب تغییر نظام افقی روایت به نظام عمودی میگردد واز این منظر، برنامۀ کنشی را به فراکنشی تبدیل میکند. در داستانِ«رستم و سهراب»، مسیر اصلی روایت در قالب کنش برنامهریزی شده طی میشود. اما هر بار کنشگران روایت در قالب دروغ روایی برنامۀ کنشی داستان را به چالش میکشند و با ایجاد تغییر در مسیر اصلی روایت زمینۀ ورود به فراکنش را فراهم میکنند. مشروعیتسازی گفتمانی، گسست گفتمانی، فروپاشی ارزشی و جانشین شدن ارزش نو، تعلیق وضعیت، تغییر قابلیت کنشی، بزرگنمایی و توهمسازی، از کارکردهای دروغ روایی میباشد. در مقالۀ پیش روی، چگونگی کارکرد دروغ روایی و نقش آن در تغییر فرایند کنشی به فراکنشی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. هدف اصلی مقاله نیز تبیین کارکردهای دروغ روایی و بررسی نقش آن در چگونگی شتاب بخشیدن به روایت و تحقق وضعیتی فراکنشی میباشد. نتیجۀ بررسی نشان میدهد که راهبرد مربوط به دروغ روایی انطباقپذیری نشانهای را با مانع مواجه میسازد و کنش اصلی را به حاشیه میراند و درنتیجه شرایط نشانهای و معنایی جدیدی را جایگزین آن میکند.